به نعت تو اي محمد نبي
جهان آفريد رب سخي
به نعتت ابر بارش نمود
زنامت شمس تابش نمود
جهان برگرفتي ز تابش
تمام گل بگويد اين كلامش
زماه و خورشيد گير تا دل ما
بود اين نام سردر آنجا
عظم نامت را نتوان گويم الآن
گر بگويد همه گر تمام جهان
تو تك تايي به رفتن در معراج
كه مينو گر بگيرد اين گل تاج
به خود نازد بهشت فردوس از به بلالش
گر بگيرد محمد چه طاقش
به نعت تواي محمد نبي
جهان آفريد رب سخي
تو آمد كه زمين آباد شد
زاسلام در جهان قلمداد شد
گر نباشي زمين خاموش گشت
در آن نياز به فانوس گشت
گر حال به چشم نتوان است ازديدن تو در زمين
نام تو مايه ي بيداري برهان همين
جهان را جان دادي وزبان را عطرت
نام تو روشن است در فطرت
نتيجه را اين گيرم وديگر بس است
نغمه را دراين سروده حس است
نام محمد خاموشي ندارد
تا به قيامتي فانوسي بتابد
جهان پسند...برچسب : شعر, نویسنده : احمد baro بازدید : 114
بهار كه آمد روم به صحرا
هرچه زودتر شايد فردا
با شادي و خنده اي خوب
من زنم به دل چوب
پروانه اي رو گل نشسته
انگاري كه شده خسته
بلبل داره مي خونه آواز
با عطري خوش و زيبا ساز
صداي آبشار مياد به بالا
چه خوش است در اين ميان حالا
اين جهان خلق خدايي است كه بزرگ و حكيم است
مات مبهوتم از اين چيز كه خلق عليم است
جهان پسند...برچسب : شعر, نویسنده : احمد baro بازدید : 141